سپیدی و سرخی در چهره ورونق و جلا: خوش آب و رنگ. بد آب و رنگ: حواصل چون بود در آب چون رنگ همان رونق در او از آب و از رنگ. نظامی. ز قد و روی تو شرمنده باغبان میگفت که آب و رنگ ندارند سرو و لالۀ ما. ؟ ، رنگ و رو. رنگ و آب
سپیدی و سرخی در چهره ورونق و جلا: خوش آب و رنگ. بد آب و رنگ: حواصل چون بود در آب چون رنگ همان رونق در او از آب و از رنگ. نظامی. ز قد و روی تو شرمنده باغبان میگفت که آب و رنگ ندارند سرو و لالۀ ما. ؟ ، رنگ و رو. رنگ و آب
رنگهای خشک شده و رنگهای آمیخته با آب و مواد چسبنده که بوسیله قلم موی مخصوص بروی کاغذ یا پارچه ابریشمی کشند آب رنگ. مقابل رنگ و روغن سیاه قلم، پرده ای که با آب و رنگ نقاشی شده باشد آب رنگ، سفیدی و سرخی چهره رونق و جلای صورت: خوش آب و رنگ بد آب و رنگ، رنگ و رو
رنگهای خشک شده و رنگهای آمیخته با آب و مواد چسبنده که بوسیله قلم موی مخصوص بروی کاغذ یا پارچه ابریشمی کشند آب رنگ. مقابل رنگ و روغن سیاه قلم، پرده ای که با آب و رنگ نقاشی شده باشد آب رنگ، سفیدی و سرخی چهره رونق و جلای صورت: خوش آب و رنگ بد آب و رنگ، رنگ و رو